آنکه هر دم زندم ناوک غم بر دل ریش
زود باشد که پشیمان شود از کرده ی خویش
بشنو این نکته که در مذهب رندان کفرست
رندی و عاشقی و آگهی از مذهب و کیش
جلوه گاه نظر شاهد غیبند همه
کعبه ی زاهد و کوی صنم و دیر کشیش
بنگاهی که کند دیده، دل از دست مده
سفر وادی عشق ست و خطرها در پیش
دل شد از هجر تو بیمار و نگفتم به طبیب
زانکه بیمار ره عشق ندارد تشویش
از کم و بیش ره عشق میندیش که نیست
عاشقان را بدل اندیشه ی ره، از کم و بیش